شجاعت و شهامت امام حسن علیه السلام

 
متأسفانه برخی می پندارند که شجاعت امام حسن مجتبی-علیه السلام- کمتر از امامان دیگر بود و در میدان نبرد، شهامت و شجاعت لازم را نداشت و به همین جهت، از جنگ فاصله گرفت و زمام امور را به معاویه سپرد.

امام حسن-علیه السلام- فرمود: [الشُّجاعَةُ] مُوَافَقَةُ الْأقْرَانِ وَالصَّبْرُ عِنْدَ الطِّعَان؛[1] [شجاعت، یعنی] پايدارى در ميادين نبرد، و دليرى هنگام پيشامدهای ناگوار.

متأسفانه برخی می پندارند که شجاعت امام حسن مجتبی-علیه السلام- کمتر از امامان دیگر بود و در میدان نبرد، شهامت و شجاعت لازم را نداشت و به همین جهت، از جنگ فاصله گرفت و زمام امور را به معاویه سپرد. این تصور، پنداری است باطل یا اینکه گوینده آن، از روی غرض ورزی به این سخن دامن می زند. در این نوشتار، به گونه ای مختصر در پی آن هستیم که نادرستی چنین پنداری را روشن نماییم.

در آغاز، لازم است چیستی شجاعت و اهمیت و نشانه های آن بررسی شود.

...

چیستی شجاعت

شجاعت، در لغت به معنای قوی دلی، دلیری و با جرئت بودن هنگام نبرد است. کسی که در شدّت جنگ، دلیر باشد و به آسانی اقدام کند، میان مردم، شجاع خوانده می شود.[2]

علمای اخلاق در تعریف شجاعت گفته اند: شجاعت، فرمان بری نیروی خشم آدمی است از خِرد او، در اقدام به کارهای خطیر و نگران نشدن آن، از اقدام به خواسته های عقل.[3]

همچنين در علم اخلاق شجاعت، ضدّ جُبن (ترسویی) است. جُبن، در طرف تفریط شجاعت قرار دارد و عبارت است از اینکه در موارد شایسته اقدام و انتقام، انسان هیچ کاری نکند. در طرف افراط شجاعت نیز عنوان تهوّر یا بی باکی قرار دارد که عبارت از اقدام به کاری است که نباید کرد و انداختن خود در مهلکه ای است که عقل و شرع از آن منع نموده است.[4]

تهور یا بی باکی و بزدلی یا ترس ، دو نمونه از افراط و تفریط در استفاده از قوّه غضب است که هر دو، ناپسندند و میانگین آن دو، شجاعت و دلیری است که بسیار پسندیده است.

ضرورت شجاعت رهبر جامعه

بی شک، شجاعت از جمله فضایل اخلاقی و از شریف ترین ملکات نفسانی است. کسی که این صفت را ندارد، فاقد مهم ترین ویژگی های انسانی است. امام علی-علیه السلام-فرمود: اَلسَّخاءُ وَالشَّجاعَةُ غَرائِزُ شَریفَةٌ، یضَعُهَا اللّه سُبحانَهُ فیمَن أحَبَّهُ وَامتَحَنَهُ؛[5] سخاوت و شجاعت، خصلت های والایی هستند که خداوند سبحان آن دو را، در وجود هرکس که دوستش داشته و او را آزموده باشد، مى گذارد.

ملکه ارزشمند شجاعت، زیبنده همه است و اخلاق انسانی ایجاب می کند همگان به تحصیل و تقویت آن بپردازند. این نیاز، تا حدود زیادی به مسئولیت افراد بستگی دارد و هرچه مسئولیت بیشتر و خطیرتر باشد، نیاز به دریادلی بیشتر احساس می شود.

به همین مناسبت، رهبر جامعه باید شجاع ترین و دریادل ترین باشد و در اقدامات و تصمیم گیری های خُرد و کلان، از خطرات احتمالی واهمه نداشته باشد و با قوّت و جدّیت، طرح های خود را که با درایت و کارشناسی تهیه نموده، به اجرا درآورد و از هیچ قدرتی نهراسد. ازاین روست که در متون اسلامی، شجاعت همچون علم و دانش، از ویژگی های رهبری شمرده شده است. امام علی-علیه السلام- فرمود: وَالْامامُ یجِبُ أنْ یکونَ عالِماً لا یَجْهَلُ وَشُجاعاً لا ینْکل؛[6] امام، باید دانشمندی دانا و شجاعی نترس باشد.

نشانه های شجاعت

مصداق بارز شجاعت، هراس نداشتن هنگام جنگ و پیکار است. هنگام نبرد، شهامت و شجاعت افراد روشن می شود؛ همچنان که امام صادق-علیه السلام- فرموده: ثَلاثَةٌ لاتُعرَفُ إِلاّ فی ثَلاثِ مَواطِنَ: لایعرَفُ الحَلیمُ إِلاّ عِندَ الغَضَبِ وَلاَ الشُّجاعُ إِلاّ عِندَ الحَربِ وَلا أخٌ إِلاّ عِندَ الحاجَةِ؛[7] سه کس اند که جز در سه جا شناخته نمی شوند: بردبار جز هنگام خشم؛ شجاع جز در جنگ و برادر جز هنگام نیازمندی.

با این همه، نشانه هایی وجود دارد که در خارج از میدان نبرد نیز می توان توسط آنها میزان شجاعت افراد را شناخت. برخی از نشانه ها، در زبان پیشوایان معصوم بدین شرح آمده است:

1. خردمندانه زیستن: امام علی-علیه السلام- فرمود: لا أشجَعَ مِن لَبیبٍ؛[8] شجاع تر از خردمند، وجود ندارد.

2. دوراندیشی: همو فرمود: آفَةُ الشَّجاعَةِ إِضاعَةُ الحَزمِ؛[9] آفت شجاعت، فروگذاشتن دوراندیشی است.

3. عزت نفس: باز فرمود: اَلشَّجاعَةُ عِزٌّ حاضِرٌ، اَلجُبنُ ذُلٌّ ظاهِرٌ؛[10] شجاعت، عزّتی است آماده. ترس، ذلّتی است آشکار.

4. بردباری در برابر مشکلات: هم چنين فرمود: وَالْصَّبْرُ شَجاعَةٌ؛[11] صبر، گونه ای از شجاعت است.

5. فداکاری در میدان نبرد: نيز فرمود: جُبِلَتِ الشَّجَاعَةُ عَلَی ثَلَاثِ طَبَائِعَ… السَّخَاءِ بِالنَّفْسِ وَالْأنَفَةِ مِنَ الذُّلِّ وَطَلَبِ الذِّکرِ…؛[12] شجاعت را با سه ویژگی سرشته اند که هریک، امتیازی ویژه دارد: … فداکاری، ننگ داشتن از ذلت (زیر بار ذلت نرفتن) و نامجویی… .

شجاعت و شهامت امام مجتبی-علیه السلام-

ویژگی های پنجگانه ای که در روایات پیش گفته یادآور شدیم، در وجود امام مجتبی-علیه السلام- به گونه ای کامل وجود دارد. در ذیل، به اختصار به بررسی این ویژگی ها می پردازیم.

1. خردمندانه زیستن
حضرت مجتبی-علیه السلام- در تمام عمر خویش، خردمندانه زیست. از شاخصه های زیست خردمندانه، دوری از افراط و تفریط است. آن که عاقل نباشد، در افراط و تفریط غوطه ور است: اَلجاهِلُ اِمّا مُفرِطٌ أو مُفرِّطٌ. [13] عاقل، در زندگی راه و روشی معتدل دارد. ازاین رو، سیره و روش امام مجتبی-علیه السلام- معتدل بود. حضرت هنگامی که در رأس قدرت بود، نيز زمانی که در برابر معترضانِ به قرارداد صلح قرار گرفت و غیر آن، از ثبات خوبی بهره مند بود و هرگز برخلاف طریق اعتدال کاری نکرد.

2. دوراندیشی
بدون شک، امام حسن دوراندیش بودند. از نشانه های روشن دوراندیشی حضرت، اقدام به معاهده صلح است. امام عسکری-علیه السلام- فرمود: إِنَّ لِلسَّخَاءِ مِقْدَاراً فَإِنْ زَادَ عَلَیهِ فَهُوَ سَرَفٌ وَلِلْحَزْمِ مِقْدَاراً فَإِنْ زَادَ عَلَیهِ فَهُوَ جُبْنٌ وَلِلِاقْتِصَادِ مِقْدَاراً فَإِنْ زَادَ عَلَیهِ فَهُوَ بُخْلٌ وَلِلشَّجَاعَةِ مِقْدَاراً فَإِنْ زَادَ عَلَیهِ فَهُوَ تَهَوُّرٌ؛[14] سخاوت، مقدار معیّنی دارد و اگر بر آن افزوده گردد، اسراف است. احتیاط اندازه دارد و اگر از آن گذشت، ترس است. میانه روی اندازه دارد و اگر از آن تجاوز کرد، بخل است. شجاعت اندازه دارد و اگر از آن گذشت، بی باکی است.

امام مجتبی-علیه السلام- به خوبی حد و مرز شجاعت و دوراندیشی را شناختند و آن را پیاده نمودند.

3. عزت نفس
عزت نفس، از بندگی خدا حاصل مى گردد. تمام عزت ها، سربلندی ها و افتخارها، زیر سایه بندگی خداست. از مصادیق کامل بندگان مقرب الهی، امام حسن مجتبی-علیه السلام- است که در تمام حالات رو به سوی خدا داشت، خود را در محضر او می دید و خوف عظمت الهی سراسر وجود او را پُر کرده بود. حضرت می فرماید: إِذَا أرَدْتَ عِزّاً بِلَا عَشِیرَةٍ وَهَیبَةً بِلَا سُلْطَانٍ ـ فَاخْرُجْ مِنْ ذُلِّ مَعْصِیةِ اللَّهِ إِلَی عِزِّ طَاعَةِ اللَّهِ عَزَّ وَجَل؛[15] هرگاه بخواهی عزتی بدون داشتن قوم و قبیله، و هیبتی بدون داشتن سلطنت داشته باشی، باید از خواری معصیت الهی بیرون بیایی و زیر بار ذلت گناه و نافرمانی خداوند نروی و به سوی عزت طاعت خداوند بلندمرتبه روی آوری.

حضرت هنگام وضو بدنش می لرزید و چهره اش زرد می شد. وقتی از ایشان درباره راز این امر سؤال شد، فرمود: حَقٌّ عَلَی کلِّ مَنْ وَقَفَ بَینَ یدَی رَبِّ الْعَرْشِ أنْ یصْفَرَّ لَوْنُهُ وَتَرْتَعِدَ مَفَاصِلُه؛[16] بر هرکسی که در پیشگاه خداوند می ایستد، لازم است که از عظمت خدا رنگش زرد شود و اندامش به لرزه افتد.

وقتی که در آستانه مسجد قرار مى گرفت، سر به سوی آسمان بلند می کرد و عرضه می داشت: إِلَهِی ضَیفُک بِبَابِک یا مُحْسِنُ قَدْ أتَاک الْمُسِی ءُ فَتَجَاوَزْ عَنْ قَبِیحِ مَا عِنْدِی بِجَمِیلِ مَا عِنْدَک یا کرِیم؛[17] خدایا! مهمانت در خانه ات ایستاده. ای احسان کننده! بنده گنهکار به سوی تو آمده . پس به خوبی آنچه نزد توست، از بدی آنچه نزد من است، درگذر. ای خدای بخشنده.

امام صادق-علیه السلام- فرمود: حسن بن علی-علیه السلام- عابدترین، زاهدترین و برترین مردم زمان خویش بود. هرگاه حج به جا می آورد، پیاده و گاهی پا برهنه بود. همیشه این گونه بود که اگر یادی از مرگ، قبر و قیامت می نمود، گریه می کرد. وقتی یادی از گذشتن از صراط می کرد، گریه می نمود. وقتی یادی از عرضه شدن در پیشگاه الهی برای حساب و کتاب می کرد، صدای حضرت بلند می شد؛ تا آنجا که غش می کرد و بیهوش می افتاد. هرگاه برای نماز می ایستاد، بند بند وجودش در مقابل خدا می لرزید. هر وقت از بهشت و جهنم یاد می کرد، مانند مارگزیده به خود می پیچید و از خداوند بهشت را درخواست می کرد. [18]

4. جانبازی در میدان نبرد
امام حسن-علیه السلام- به شهادت تاریخ، فردی شجاع و با شهامت بود و هرگز در میدان جنگ ترس و بیم در وجود او راه نداشت و همواره آماده جهاد و مبارزه در راه خدا بود.

ـ جنگ جمل
در جنگ جمل، در رکاب پدر خود امیر المؤمنان، علی-علیه السلام- در خط مقدم جبهه می جنگید و از یاران دلاور و شجاع علی-علیه السلام- سبقت مى گرفت و بر قلب سپاه دشمن حملات سختی می کرد.[19] پیش از شروع جنگ نیز، به دستور پدر، همراه عمار یاسر و تنی چند از یاران، وارد کوفه شد و مردم کوفه را جهت شرکت در جهاد دعوت کرد.[20]

امام حسن-علیه السلام- وقتی وارد کوفه شد که هنوز ابوموسی اشعری، یکی از مهره های حکومت عثمان، بر سر کار بود و با حکومت عادلانه امیر مؤمنان، علی-علیه السلام- مخالفت می ورزید و از جنبش مسلمانان جهت پشتیبانی از مبارزه آن حضرت با پیمان شکنان، جلوگیری می کرد. با این حال، حسن بن علی-علیه السلام- بدون ترس بیش از نُه هزار نفر از مردم شهر کوفه را به میدان جنگ گسیل داشت.[21]

در همین جنگ، محمد حنفیه، فرزند علی بن ابی طالب-علیه السلام- علمدار لشکر بود. امیر المؤمنان-علیه السلام- به او فرمان حمله داد. محمد حنفیه حمله کرد؛ ولی دشمن با ضربات نیزه و تیر جلوی او را گرفت و از پیشروی بازماند. حضرت خود را به او رساند و فرمود: از ضربات دشمن مترس، حمله کن! قدری پیشروی کرد؛ ولی باز متوقف شد. علی-علیه السلام- از ضعف فرزندش آزرده خاطر شد، نزدیک آمد و با قبضه شمشیر به دوشش کوبید؛ فَضَرَبَهُ بِقائِمِ سَیفِهِ. سپس فرمود: أدرَکَکَ عِرقٌ مِن أمِّکَ؛[22] ضعف و ترس را از مادرت ارث برده ای. [23]

یعنی من که پدر تو هستم، ترسی ندارم؛ ترس را از مادرت ارث برده ای. اگر مانند حسن مجتبی-علیه السلام- مادری چون حضرت فاطمه-سلام الله علیها- داشتی، نمی ترسیدی.

نباید فراموش کرد که محمد بن حنفیه نیز شجاع بود؛ اما امام مجتبی-علیه السلام- به مراتب از ایشان شجاع تر بود.

سپس حضرت نیزه را گرفت و به امام حسن-علیه السلام- داد. او نیزه را گرفت و به سوی شتر عایشه تاخت و پس از مدتی کوتاهی بازگشت؛ درحالی که از نوک نیزه اش خون می چکید. محمد حنفیه به شتر نحر شده و نیزه خونین نگریست و شرمنده شد. امیر مؤمنان-علیه السلام- به او فرمود: شرمنده نشو؛ زیرا او فرزند [فاطمه و] پیامبر-صلی الله علیه و آله- است و تو فرزند علی-علیه السلام-. [24]

ـ جنگ صفین
حضرت در جنگ صفین، در بسیج عمومی نیروها برای جنگ با معاویه، نقش مهمی به عهده داشت و با سخنان پُرشور، مردم کوفه را به جهاد در رکاب علی-علیه السلام- و سرکوبی خائنان و دشمنان اسلام دعوت نمود.[25]

آمادگی او برای جانبازی در راه خدا به قدری بود که حضرت امیر-علیه السلام- از یاران خود خواست که او و برادرش حسین-علیه السلام- را از پیشتازی در جنگ باز دارند تا نسل پیامبر-صلی الله علیه و آله- با کشته شدن این دو از بین نرود.[26]

5. صبر در دشواری ها
از دشواری های مهم و نفس گیر در دوره امامت آن حضرت، مشکل طغیانگری معاویه است. بنگریم که حضرت با این دشواری چگونه رو به رو شدند. امام حسن-علیه السلام- وارث دشواری ها و مشکلاتی است که از سال ها پیش بر سر راه تحقق حکومت اسلامی پدید آمده، امور مسلمانان را با خطر جدی مواجه کرده بود؛ اشرافیتی که به رهبری معاویه از نو جان گرفته است و طبقات ممتاز و احیا شده در عصر عثمان در مقابل امام قرار دارند و شکست خوردگان صفوف مشرکان در مقام رهبری قرار گرفته اند. برخی از صحابه پیامبر-صلی الله علیه و آله- در خدمت معاویه و پول او قرار دارند؛ آنان که به قنداقه امام حسن-علیه السلام- تبرک می جستند، امروز به معاویه روی آورده اند. خوارج کج فهم، همچنان اعلام موجودیت می کنند که نتیجه افکار منحط آنان، ناامنی و تقویت اخلالگری های بنی امیه است.

معاویه، سمبل سیاست های شیطانی، نژادگرا ، فریبکار، سرکرده غارتگران و تجسم همه ایده های بنی امیه، مانع بزرگی سر راه امام حسن-علیه السلام- قرار دارد. با این همه، امام در قبال اسلام، امت و دشمنان چه وظیفه ای دارد؟ حفظ کیان اسلام و امت، وظیفه ای است که حضرت به آن می اندیشد.

گزینه های پیش رو

برای حل این مشکل بزرگ، چند گزینه پیش روی امام قرار داشت که آنها را بررسی می کنیم:

1. اندرز
امام و هوادارانش در یک سو، و در سوی دیگر، دشمن دیرینه اش معاویه قرار دارد. ممکن است گفته شود: بر امام است که وی را پند دهد، از خدا و قیامت و حساب و کتاب بگوید و سنّت رسول خدا-صلی الله علیه و آله- را یادآور شود.

معاویه و حزب قدرتمند اموی که تا به امروز این قدر قدرتمند نشده و منتظر فرصتی بودند تا اسلام و سنت پیامبر را محو نمایند، آیا با نصیحت حضرت، کوتاه می آیند و دست از دشمنی برمی دارند؟ بدیهی است که پاسخ، منفی است. بی تردید، این نسخه شفابخش نیست و نمی شود به وسیله موعظه، قدرت شیطانی رو به افزایش بنی امیه را مهار نمود.

جای بسی شگفتی است اگر کسانی این راه را عملی بدانند؛ چراکه معاویه در سال فتح مکه، اسلام زبانی آورد و به هیچ وجه، وجود او با داشتن پدری چون ابوسفیان و مادری چون هند جگرخوار، با اسلام سازگاری ندارد. او بارها به انهدام اسلام و از بین بردن نام پیامبر-صلی الله علیه و آله- اقرار نمود.

2. کناره گیری بدون شرط از حکومت
راه دیگر، کناره گیری بدون شرط از حکومت بود. این راهی است که با هیچ معیاری قابل قبول نیست؛ هیچ مسلمانی نمی تواند این گونه باشد؛ چه رسد به امام مجتبی-علیه السلام-.

3. اقدام نظامی
سومین راه، جنگ و درگیری نظامی به منظور از میان برداشتن معاویه است. در بدو امر، این، راه حل خوبی برای مشکل باند اموی و طغیان معاویه شمرده می شود؛ اما با بررسی همه شرایط و موقعیت، روشن می شود که عمل به این نسخه هم به علاج جامعه منجر نخواهد شد؛ چراکه برای این اقدام، موانع عدیده ای وجود دارد که با وجود آنها، احتمال پیروزی را به صفر کاهش می دهد؛ از جمله موانع می توان به موارد ذیل اشاره کرد:

ـ وجود خوارج که گاهی به ایجاد ناامنی می پرداختند و نسبت به امام علی-علیه السلام- دلی پُرکینه داشتند حتی از امام مجتبی-علیه السلام- می خواستند که پدرش را لعن کند و خود توبه نماید.

ـ سستی و تنبلی مردم از نبرد و درگیرشدن با شامیان! سستی و تنبلی، نتیجه جنگ های ناکثین، قاسطین و مارقین بود.

ـ کمبود نیروهای مؤمن و کارآمد و یاران مخلصِ جان برکف.

ـ عافیت طلبانی که همواره برای حفظ جان و موقعیت خویش، حدیث آسایش جعل می کردند.

ـ وجود خائنان و جاسوسان معاویه و به اصطلاح امروزی، ستون پنجم دشمن. امام-علیه السلام- عبیدالله بن عباس، پسرعموی خود را با دوازده هزار نفر به جنگ معاویه فرستاد حتی با دوراندیشی ای که داشت، دو نفر را جانشین او قرار داد که در صورت خطر و کشته شدن، به جای هم بنشینند. عبیدالله بن عباس با وعده یک میلیون درهم که نصف آن نقد بود، همراه هشت هزار نفر از سپاهیان، به سوی معاویه شتافت و به سپاه شصت هزار نفری او نیرو بخشید. دیگری هم با پانصدهزار درهم به همراهی دویست نفر از خاصان خود، به سوی معاویه گریخت.

ـ وجود منافقانی که از یک طرف به معاویه نامه نوشته بودند: ما از تو فرمان می بریم و هرچه زودتر به عراق بیا که وقتی نزدیک شدی، حسن بن علی را به تو تحویل می دهیم؛ اما از طرف دیگر، نزد امام می آمدند و مى گفتند: وَنَحْنُ السَّامِعُونَ الْمُطِیعُونَ لَک فَمُرْنَا بِأمْرِک ؛[27] تو جانشین پدرت هستی. ما گوش به فرمان تو می دهیم. به هرچه خواهی، ما را فرمان ده.

ـ بی خبری و ناآگاهی اطرافیان معاویه. اهل شام، مردمی بودند که با تبلیغات گسترده و پُر از نیرنگ معاویه، دشمن علی و آل علی شده بودند.

ـ وجود امویان که دشمنی دیرینه شان با بنی هاشم بر کسی پوشیده نبود.

ـ وجود مبلغان خیانتکار و واعظان درباری و جاعلان حرفه ای حدیث، همچون: ابوهریره، عمرو بن عاص، سمره بن جندب، بسر بن ابی ارطاة، مغیرة بن شعبه که در ازای آن، معاویه به صورت کتبی حکومت شهرها را به آنان می سپرد.

ـ فنای مکتب و شعائر دین که حداقل در این دوره حساس، به ظواهر آن باید اکتفا می شد و جامعه را از حالت عصیان بر دین و احکام آن حفظ می نمود. اسلام، در آغاز راه بود و راهزنانی ماهر در کمین نابودی کامل آن بودند. این، همان چیزی بود که معاویه را برای دستیابی به اهداف شومش یاری می کرد.

ـ خطر حمله روم. معاویه با امپراطوری روم شرقی پیوند برادری می بندد؛ تا جایی که در صورت شکست از علی-علیه السلام- او را پناه دهند. یعقوبی می نویسد: معاویه متعهد شد یک صدهزار دینار به دولت روم بدهد تا با آنان صلح برقرار کند. امام حسن-علیه السلام- این مسئله را دریافت و از خطر حمله روم به کشور اسلامی جلوگیری کرد. [28]

با توجه به این همه مشکلات و موانع، اقدام نظامی عاقلانه نیست و زیانش به مراتب بیش از نفع احتمالی آن می باشد.

4. کناره گیری مشروط
چهارمین گزینه پیش روی امام، کناره گیری مشروط و روی آوردن به تلاش های فرهنگی است. حضرت چاره ای جز این نداشت. امام در این باره در پاسخ نامه ای به معاویه نوشت: إِنَّمَا هَذَا الْأمْرُلِی وَالْخِلَافَةُلِی وَلِأهْلِ بَیتِی ـ وَإِنَّهَا لَمُحَرَّمَةٌ عَلَیکَ وَعَلَی أهْلِ بَیتِکَ ـ سَمِعْتُهُ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ-صلی الله علیه و آله- وَاللَّهِ لَوْ وَجَدْتُ صَابِرِینَ ـ عَارِفِینَ بِحَقِّی غَیرَ مُنْکرِینَ ـ مَا سَلَّمْتُ لَک وَلَا أعْطَیتُک مَا تُرِیدُ؛[29] مقام خلافت، از من و اهل بیت من است. این مقام، بر تو و خاندان تو حرام می باشد. من این موضوع را از رسول خدا-صلی الله علیه و آله- شنیدم. اگر افرادی را که صابر و عارف به حق من بودند، می یافتم، هرگز تسلیم تو نمی شدم و پیشنهادت را نمی پذیرفتم.

بسیاری از شجاعان عالم در مواجهه با چنین وضعیتی، شهامت و شجاعت لازم در اتخاذ تصمیم خردمندانه را ندارند؛ اما حسن بن علی-علیه السلام- با معاهده خویش توانست معاویه و حزب اموی را در هدف انهدام دین نبوی و محو نام پیامبر اسلام-صلی الله علیه و آله- ناکام بگذارد.

امام مجتبی-علیه السلام- بعد از کناره گیری از قدرت سیاسی، با شجاعت تمام به تلاش فرهنگی روی آورد. امام هرگز در بیان حق و دفاع از حریم اسلام نرمش نشان نمی داد و آشکارا از اعمال ضد اسلامی معاویه انتقاد می کرد و سوابق زشت و ننگین او و دودمان بنی امیه را بی پروا فاش می نمود. مناظرات و احتجاج های کوبنده حضرت با معاویه و مزدوران و طرف داران او، نظیر: عمرو بن عاص، عتبة بن ابی سفیان، ولید بن عقبه، مغیرة بن شعبه و مروان حکم، شاهد این معناست.[30]

حضرت حتی پس از انعقاد پیمان صلح که قدرت معاویه افزایش یافت و موقعیتش بیشتر تثبیت شد، پس از ورود معاویه به کوفه، برفراز منبر نشست و انگیزه های صلح خود و امتیازات خاندان علی-علیه السلام- را بیان نمود و آن گاه در حضور هر دو گروه، با اشاره به نقاط ضعف معاویه با شدت و صراحت از روش او انتقاد کرد.[31]

در این موقعیت، خوارج تمام قوای خود را برضد معاویه بسیج کردند. به معاویه خبر رسید که حوثره اسدی ، یکی از سران خوارج، برضد او قیام کرده و سپاهی دور خود گرد آورده است. معاویه، برای تثبیت موقعیت خویش و برای آنکه وانمود کند که حسن بن علی مطیع اوست، به حضرت که راه مدینه را در پیش گرفته بود، پیام فرستاد که شورش حوثره را سرکوب کند و سپس به سفرش ادامه دهد.

امام به پیام او با شهامت پاسخ داد؛ از جمله فرمود: فَاِنِّی تَرَکتُک لِصَلاحِ الاُمِّه…؛[32] برای حفظ جان مسلمانان از جنگ با تو خودداری کردم. اگر قرار به جنگ باشد، پیش از هرکس باید با تو بجنگم؛ مبارزه با تو، از جنگ با خوارج لازم تر است.

معاویه درباره دلاوری های امام حسن-علیه السلام- مى گفت: او، فرزند کسی است که به هر کجا می رفت، مرگ نیز همواره به دنبالش بود. [33] این بیان، کنایه از آن است که حضرت نترس بود و هیچ گاه از مرگ نمی هراسید.

 

منبع: ره توشه رمضان 1394

 

پی نوشت:

————————————————–

* عضو هیئت علمی دانشگاه خوارزمی و پژوهشگر حوزه علمیه.

[1]. ابن شعبه حرانى ، تحف العقول، ص 226.

[2]. طریحی، مجمع البحرين، ج 1، ص 485؛ لغت نامه دهخدا، ج 9، ص 12497.

[3]. محمدمهدی نراقی، جامع السعادات، ج 1، ص 244.

[4]. همان، ج 1، ص 242 ـ 244.

[5]. تمیمی آمدی، غرر الحكم ودرر الکلم، ج 2، ص 56، ح 1820.

[6]. مجلسی، بحار الأنوار، ج 25، ص 172.

[7]. همان، ج 78، ص 229، ح 9.

[8]. تمیمی آمدی، غرر الحکم ودرر الکلم، ج 6، ص 373، ح 10591.

[9]. همان، ج 3، ص 105، ح 3938.

[10]. همان، ج 1، ص 152، ح 572.

[11]. صبحی صالح، نهج البلاغه، حكمت 3.

[12]. ابن شعبه حرانی، تحف العقول ، ص 322.

[13]. صبحی صالح، نهج البلاغه، حکمت 70.

[14]. مجلسی، بحار الأنوار ، ج 66 ، ص 332.

[15]. همان، ج 44، ص 139.

[16]. همان، ج 43، ص 339.

[17]. همان.

[18]. شیخ صدوق، امالي، ص 179: أنَّ الْحَسَنَ بْنَ عَلِی بْنِ أَبِی طَالِبٍ7 کانَ أَعْبَدَ النَّاسِ فِی زَمَانِهِ وَ أَزْهَدَهُمْ وَ أَفْضَلَهُمْ وَ کانَ إِذَا حَجَّ حَجَّ مَاشِیاً وَ رُبَّمَا مَشَی حَافِیاً وَ کانَ إِذَا ذَکرَ الْمَوْتَ بَکی وَ إِذَا ذَکرَ الْقَبْرَ بَکی وَ إِذَا ذَکرَ الْبَعْثَ وَ النُّشُورَ بَکی وَ إِذَا ذَکرَ الْمَمَرَّ عَلَی الصِّرَاطِ بَکی وَ إِذَا ذَکرَ الْعَرْضَ عَلَی اللَّهِ تَعَالَی ذِکرُهُ شَهَقَ شَهْقَةً یغْشَی عَلَیهِ مِنْهَا وَ کانَ إِذَا قَامَ فِی صَلَاتِهِ تَرْتَعِدُ فَرَائِصُهُ بَینَ یدَی رَبِّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ کانَ إِذَا ذَکرَ الْجَنَّةَ وَ النَّارَ اضْطَرَبَ اضْطِرَابَ السَّلِیمِ… .

[19]. هاشم معروف الحسنی، سیرة الائمة الاثنی عشر، ج 2، ص 16.

[20]. همان.

[21]. ابن اثیر، الكامل فی التاریخ، ج 3، ص 231.

[22]. محمد محمدی ري شهري، موسوعة الامام علي بن ابي طالب 7 في الكتاب والسنة والتاريخ، ج 5 ، ص 245.

[23]. محمدتقی فلسفی، روايات تربيتى از مکتب اهل بیت: ، ج 3 ، ص 359.

[24]. احمد زمانی، حقایق پنهان، ص 149.

[25]. نصر بن مزاحم، وقعة صفین، ص 113.

[26]. ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج 11، ص 25.

[27]. قطب الدين راوندي، الخرائج والجرائح، ج 2، ص 574.

[28]. احمد بن واضح یعقوبی، تاريخ يعقوبى، ج 2، ص 206.

[29]. مجلسی، بحار الأنوار، ج 44، ص 45.

[30]. طبرسی، احتجاج، ص 144ـ 150.

[31]. همان، ص 156.

[32]. ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج 5، ص 98 ؛ ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج 3، ص 409؛ مهدی پیشوایی، سیره پیشوایان، ص 93.

[33]. ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج 4، ص 73.

نظر دهید

آدرس پست الکترونیک شما در این سایت آشکار نخواهد شد.

URL شما نمایش داده خواهد شد.
بدعالی
This is a captcha-picture. It is used to prevent mass-access by robots.

فراز قرآنی، پیام ربانی

#فراز_قرآنی_پیام_ربانی
#سی_نکته_سی_جزء
#جزء_اول 2
فراز چهارم: وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّن مَّنَعَ مَسَاجِدَ اللَّهِ أَن یُذْکَرَ فِیهَا اسْمُهُ وَ سَعَى‏ فىِ خَرَابِهَا أُوْلَئکَ مَا کاَنَ لَهُمْ أَن یَدْخُلُوهَا إِلَّا خَائفِینَ لَهُمْ فىِ الدُّنْیَا خِزْىٌ وَ لَهُمْ فىِ الاَخِرَةِ عَذَابٌ عَظِیمٌ(114- بقره)

وای بر آنان که مساجد را خراب می کنند
در این آیه شریفه، کسانی که نمی گذارند در خانه های خدا، نام او یاد شود و همتشان را صرف تخریب مساجد می کنند جزء ستمکارترین افراد شمرده شده اند. بر اساس شأن نزولی که برای آیه گفته شده(11)، منظور از تخریب مسجد، ویران کردن آن با کلنگ و سایر ابزار های تخریب و انهدام است؛ درست مانند کاری که آل سعود و آل خلیفه با مساجد بحرین کردند و یا همانند جنایتی که مزدوران آنها در مورد مسجد و بارگاه سامراء روا داشتند.

سپس مى‏فرماید: مسلمانان و موحدان جهان باید آن چنان محکم بایستند که دست این ستمگران از این اماکن مقدس کوتاه گردد و احدى از آنان نتوانند آشکارا و بدون ترس و وحشت وارد این مکانهاى مقدس شوند.

مرحوم طبرسی در تفسیر این آیه چنین گزارش می دهد: مشرکان مکه نیز با منع پیامبر اسلام ص و مسلمانان از زیارت خانه خدا عملا به سوى خرابى این بناى الهى گام برمى‏داشتند.(12) بر این اساس می توان گفت کسانی که با متروک گذاشتن مسجد به نوعی باعث تخریب آن می شوند نیز گرفتار خواری دنیا و عذاب شدید آخرت خواهند شد.

فراز پنجم: وَ مَن یَرْغَبُ عَن مِّلَّةِ إِبْرَاهِمَ إِلَّا مَن سَفِهَ نَفْسَهُ (130- بقره)
احمق کیست؟
در فارسی، سفیه به کسی گفته می شود که بی‌عقل، کم‌خرد، ساده‌لوح، کودن یا همان احمق باشد. این معنا در عرف جامعه به کسی اطلاق می شود که در مناسبات اجتماعی خود بسیار ضعیف تر از دیگران بوده یا به طور کلی از انجام آن ناتوان باشد؛ اما در فرهنگ قرآن، بی عقل کسی است که از کیش ابراهیم علیه السلام که همان آیین توحید و خداپرستی است روی برگرداند.

قرآن کریم اعراض از صراط مستقیم و دین را حماقت محض می داند؛ دینی که در هر عصری تعریف خاص خودش را دارد. هر چند محورهای اصلی دین همیشه ثابتند و بی تغییر؛ اما فروعاتی هم هستند که بسته به شرایط مردم و زمان، متغیرند؛ بنابراین منظور از دین در زمان کنونی همان است که خاتم الانبیاء صلی الله علیه و آله آن را تعلیم کرد و امامان معصوم علیهم السلام پس از او آن را تبلیغ و ترویج دادند.

بر این اساس، هر کس به هر اندازه که از این جاده دین، خارج شود به همان اندازه بی عقل است و احمق. در این معادله قرآنی، میزان بهره هوشی یا نوع مدرک تحصیلی کاملا هیچ نقشی ندارد؛ بلکه شاخص بهره عقلی میزان عبودیت است و بس.

با این تحلیل، وضعیت آن کشیش قرآن سوز و آنان که دست به قلم بردند و کاریکاتورها کشیدند و نیز به ظاهر فرهیختگانی که با شریعت بیگانه اند کاملا روشن می شود؛ چرا که ارزش انسان به عقل اوست و اینها از عقل بهره ای ندارند.

از امام صادق علیه السلام پرسیدند: عقل چیست؟ فرمود: مَا عُبِدَ بِهِ الرَّحْمَنُ وَ اکْتُسِبَ بِهِ الْجِنَانُ؛ آن چیزی است که خداوند رحمان با آن عبادت می شود و بهشت با آن به دست می آید.(13)
———–
پی نوشت:
(1) آیه 185 سوره بقره
(2) امام باقر علیه السلام فرمود: لِکُلِّ شَیْ‏ءٍ رَبِیعٌ وَ رَبِیعُ الْقُرْآنِ شَهْرُ رَمَضَانَ؛ برای هر چیزی بهاری است و بهار قرآن ماه رمضان است. الکافی ج2ص630
(3) « شَهْرُ رَمَضانَ الَّذی أُنْزِلَ فیهِ الْقُرْآنُ هُدىً لِلنَّاسِ » آیه 185 سوره بقره
(4) مجمع البیان ج1ص118
(5) « وَ لا یَزیدُ الظَّالِمینَ إِلاَّ خَساراً » آیه 82 سوره اسراء
(6) المیزان ج1ص45
(7) همان ص46
(8) همان ص152
(9)الکافی ج4ص63
(10) تفسیر نمونه ج1ص332
(11) اسباب نزول القرآن(واحدى)، ص 39
(12) مجمع البیان ج‏1ص361
(13) الکافی ج1ص11

نظر دهید

آدرس پست الکترونیک شما در این سایت آشکار نخواهد شد.

URL شما نمایش داده خواهد شد.
بدعالی
This is a captcha-picture. It is used to prevent mass-access by robots.

فراز قرآنی، پیام ربانی

#فراز_قرآنی_پیام_ربانی #سی_جزء_سی_نکته
#جزء_اول 1

(سنت حسنه ختم حداقل یک جزء از قرآن کریم در ماه رمضان، ماه نزول قرآن(1) و بهار آن(2)، فرصت مناسبی است تا در کنار این انس لفظی، در معنا و مفهوم آن نیز بیندیشیم و در این فرصت پیش آمده، جان را به نور معارف بی بدیلش جلا بخشیم. به این امید که این مقدمات ما را به آن سرانجام نیک که عمل به قرآن و رسیدن به یک جامعه شکوهمند قرآنی است نزدیک کند.

در راستای کمک به تحقق این مهم بر آن شدیم تا فرازهایی از معارف و نکات موجود در هر جزء از قرآن کریم را به شکل روزانه (هر روز چند نکته از جزء همان روز) با تکیه بر تفاسیر معتبر اسلامی به مانند المیزان و نمونه و نیز بحثهای تفسیری حضرت آیت الله جوادی آملی تنظیم کرده و به مقدار حوصله یک مقاله کوتاه به شما خوانندگان گرامی تقدیم نماییم.)

5 ویژگی نجات‌بخش در متقین:
فراز اول: ذَالِکَ الْکِتَبُ لَا رَیْبَ فِیهِ هُدًى لِّلْمُتَّقِینَ(2) الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْبِ وَ یُقِیمُونَ الصَّلَوةَ وَ ممِّا رَزَقْنَاهُمْ یُنفِقُونَ(3) وَ الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بمِا أُنزِلَ إِلَیْکَ وَ مَا أُنزِلَ مِن قَبْلِکَ وَ بِالاَخِرَةِ هُمْ یُوقِنُونَ(4- بقره)
تنها متقین هستند که از قرآن بهره می برند:
در آیه دوم سوره بقره، خداوند متعال قرآن را مایه هدایت متقین معرفی می کند ذَالِکَ الْکِتَبُ لَا رَیْبَ فِیهِ هُدًى لِّلْمُتَّقِینَ با اینکه این کتاب برای هدایت تمام انسانها نازل شده است(3)؛ اما چون تنها متقین هستند که به رهنمودهای آن گوش می دهند و از آن بهره می برند؛ پس صحیح آن است که بگوییم: قرآن تنها همین گروه را هدایت می کند(4) و دیگران چون گوش و چشم به روی قرآن بسته اند، بهره ای از هدایتگری آن نمی برند و حتی در مواردی زیان هم می بینند.(5)
آنچه باعث می شود تا متقین از قرآن بهره مند شوند پنج خصلت است که آنها با تکیه بر فطرت پاک خدادی صاحب آن شده اند(6) آن پنج خصلت عبارتند از: به نادیدنی هایی که وحی از آن خبر می دهد ایمان دارند (یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْبِ)، داشتن ارتباط با خدا (یُقِیمُونَ الصَّلَوةَ)، بی هیچ چشمداشتی از هر آنچه که خدا روزی آنها کرده است به دیگران انفاق می کنند (ممِّا رَزَقْنَاهُمْ یُنفِقُونَ)، به آنچه که بر تو و پیامبران پیش از تو وحی کردیم ایمان دارند (یُؤْمِنُونَ بمِا أُنزِلَ إِلَیْکَ وَ مَا أُنزِلَ مِن قَبْلِکَ) و به جهان پس از مرگ، ایمان دارند و هرگز آن را فراموش نمی کنند(7) (بِالاَخِرَةِ هُمْ یُوقِنُونَ)
فراز دوم: وَ اسْتَعِینُواْ بِالصَّبرْ وَ الصَّلَوةِ (45- بقره)
در سختی ها و مشکلات زندگی از صبر و نماز مدد بگیرید
استعانت یعنى کمک خواستن و این وقتى است که انسان به تنهایى نتواند مشکلی را که پیش آمده بر وفق مصلحت خود برطرف سازد. خداوند متعال فرمود: اِسْتَعِینُواْ بِالصَّبرْ وَ الصَّلَوةِ؛ در سختی ها و مشکلات خود از صبر و نماز کمک بگیرید که این دو، بهترین وسیله براى پیروزیند؛ چون صبر در هر بلا و حادثه عظیمى آن را کوچک و ناچیز ساخته و نماز هم که توجه به خدا و پناه بردن به اوست، روح ایمان را زنده مى‏سازد و به آدمى مى‏فهماند که به جایى تکیه زده که ویران شدنی و از هم گسستنى نیست.(8)
در برخی روایات، روزه به عنوان مصداقی برای صبر معرفی شده است که افراد می توانند برای پیروزی بر مشکلات خود از آن کمک بگیرند.(9)
فراز سوم: أَفَتُؤْمِنُونَ بِبَعْضِ الْکِتَابِ وَ تَکْفُرُونَ بِبَعْضٍ فَمَا جَزَاءُ مَن یَفْعَلُ ذَالِکَ مِنکُمْ إِلَّا خِزْىٌ فىِ الْحَیَوةِ الدُّنْیَا وَ یَوْمَ الْقِیَامَةِ یُرَدُّونَ إِلىَ أَشَدِّ الْعَذَابِ وَ مَا اللَّهُ بِغَافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُون‏ (85- بقره)
برخورد گزینشی با دین محکوم است
خداوند متعال در این آیه با ذکر نمونه ای از برخورد گزینشی با دین، این عمل را به شدت محکوم کرده و آن را موجب خفت دنیا و عذاب آخرت معرفی می کند.

در این مثال، عده ای مورد عتاب الهی قرار می گیرند که مردم بی گناه را می کشتند و از خانه و کاشانه شان آواره می کردند و توجهی به دستور دین در حرام بودن این کار نداشتند در عوض فدیه دادن و آزاد کردن اسیرانشان که این هم دستور دین است را چون به نفعشان بود تمام و کمال قبول داشتند و به آن عمل می کردند. قرآن کریم با بیان این نمونه به تمام کسانی که ملاک عمل کردنشان به دین، خواهش ها و خوشایندهای نفسانی آنهاست هشدار داده و ضمن منع آنها از چنین برخورد سلیقه ای با دین، همگان را از عواقب دنیایی و عذاب اخروی آن بر حذر می دارد.
به تعبیر دیگر اثر ایمان و تسلیم، آنجا ظاهر مى‏شود که قانونى بر ضد منافع شخصى انسان باشد و آن را محترم بشمارد وگرنه عمل به دستورات الهى در آنجا که حاف0منافع انسان است، نه افتخار است و نه نشانه ایمان و لذا همیشه مى‏توان از این طریق، مؤمنان را از منافقان شناخت؛ مؤمنان در برابر همه قوانین الهى تسلیمند و منافقان طرفدار تبعیض.(10)
متاسفانه کم نیستند کسانی که از مجموع بایدها و نبایدهای دین، تنها بخشی را قبول داشته و به آن عمل می کنند که نفعی به حال دنیایشان داشته باشد؛ روزه را می گیرد چون به رژیم و تناسب اندام او کمک شایانی می کند ولی حجاب را قبول یا چندان توجهی به آن ندارد زیرا مانع از جلوه گری او در کوی و برزن است.
در فرهنگ قرآن، انسان سعادتمند کسی است که تمام باید ها و نبایدهای دین را به چشم نسخه ای شفا بخش از یک پزشک زبردست می بیند که عمل دقیق و کامل به آن، ضامن سلامت اوست.

نظر دهید

آدرس پست الکترونیک شما در این سایت آشکار نخواهد شد.

URL شما نمایش داده خواهد شد.
بدعالی
This is a captcha-picture. It is used to prevent mass-access by robots.

فلسفه استفاده از واژه «کل» در دعای ماه مبارک رمضان

حلول ماه رمضان مبارک

فلسفه استفاده از واژه «کل» در دعای ماه مبارک رمضان چیست؟

اَللّهُمَّ اَغْنِ کُلَّ فَقیرٍ اَللّهُمَّ اَشْبِعْ کُلَّ جایِعٍ اَللّهُمَّ اکْسُ کُلَّ عُرْیانٍ.

 

پاسخ:
بدون شک انسان در مکتب اسلام، از جایگاه والایی برخوردار است و درواقع اگر انسانیت انسان زنده نگه‌داشته شده، در سایه دین خدا، مخصوصاً دین مبین اسلام است؛ قرآن کریم که کتاب آسمانی ما است، ارزش‌ها و امتیازات فراوانی برای انسان بیان می‌کند که به‌عنوان نمونه به چند مورد از آن‌ها اشاره می‌شود:

1) مسجود فرشتگان الهی است.

2) ظرفیت علمی انسان بزرگ‌ترین ظرفیتی است که یک مخلوق می‌تواند داشته باشد.

3) فطرت انسان خداشناس است و در عمق وجدان خود به خدای خویش آگاهی دارد.

4) او مختار آفریده‌شده است. (1)

البته سرزنش‌هایی هم متوجه آنان شده است، از قبیل اینکه «انسان بسیار ظالم و کفران کننده‌ نعمت‌های الهی است» (2) و این سرزنش‌ها به بُعد طبیعی و مادی انسان برمی‌گردد و اصل در انسانیت انسان همان بعد مجرد اوست که او می‌تواند با اختیاری که دارد استعدادهای بعد مجرد خویش یا بعد مادی‌اش را به فعلیت برساند؛ باوجوداین امتیازات و خوبی‌هایی که انسان دارد، به کار بردن واژه کل در دعاها ناظر به ارزش‌گذاری به انسان نیست، مخصوصاً اگر این توهم در ذهن انسان برسد که پس انسان‌محور همه هستی است و درواقع یک نوع تفکر انسان‌گرایی و اومانیستی در ذهن انسان پدید آید؛ البته انسان دارای ارزش بسیار والایی است ولی ‌نه در آن حد که به انسان‌محوری بگراییم و خود همین دعاها که گفتگوی باخدا است یک نوع ارزش برای انسان به‌حساب می‌آید، زیرا مگر کم است که یک موجود ناقص فقیر با یک موجود کامل در حد اعلی و غنی و… گفتگو نماید و همه خواسته‌هایش را بدون دغدغه و بی‌پرده به او بگوید.

برای بیان: فلسفه کاربرد واژه «کل»، ناگزیر از بیان مقدمه‌ای هستیم و آن اینکه دعا نوعی ارتباط است میان انسان و خداوند و این ارتباط با خداوند آدابی دارد که در کتاب‌ها مفصل بیان‌شده است. (3)

یکی از آداب و شرایط دعایی که به مورد اجابت می‌رسد این است که برای مؤمنان دیگر نیز دعا کنند، درواقع بعد از حمد و ثنای الهی و صلوات بر محمد و آلش صلی‌الله علیه و آله وسلم مهم‌ترین بعد دعا این است که برای دیگران دعا کنند، در حقیقت این نوع از دعا، همه مرزها، حصارها و قیدها را می‌برد و یک انسان مسلمان با یک امت بزرگ اسلامی در طول تاریخ و درروی زمین، ارتباط برقرار می‌کند، همان‌گونه که صلوات بر محمد و آل او انسان را با ولایت آسمانی مرتبط می‌سازد؛ تعمیم دعا برای مؤمنان، محبوب خداوند است و آن دعا را اجابت می‌کند، زیرا وقتی انسان برای همه دعا می‌کند، خداوند یا همه را رد می‌کند یا بعضی را رد و بعضی دیگر را قبول و یا همه را قبول می‌کند، او کریم‌تر از آن است که همه را رد نماید.

این نوع از دعا کردن در کتاب خدا و روایات معصومین علیهم‌السلام مورد تأکید زیادی واقع‌شده است و هم‌چنین آمده است که خداوند ثواب صاحب دعا را به عدد هر مؤمنی که دعایش شامل او شود، حسنه می‌دهد و هر مؤمنی که این دعا شاملش شود، روز قیامت برای او شفاعت می‌کند؛ (4) از امام صادق علیه‌السلام نقل‌شده که رسول خدا صلی‌الله علیه و آله وسلم فرمود: هیچ مؤمنی نیست که برای مؤمنین و مؤمنات دعا کند، جز اینکه خداوند مثل آنچه را که برای آن‌ها دعا کرده است، از جانب هر مؤمن و مؤمنه‌ای که درگذشته از اول آفرینش یا کسانی که در آینده می‌آیند تا روز قیامت، بازمی‌گرداند و در روز قیامت که دستور برسد فلان شخص را به جهنم ببرید، مؤمنین و مؤمنات عرض می‌کنند، خدایا این شخص در دنیا برای ما دعا می‌کرد، شفاعت ما را در حق ایشان قبول نما، خداوند هم شفاعت آن‌ها را در حق دعاکننده قبول می‌کند و او از رفتن به آتش نجات می‌یابد. (5)

جالب اینجاست که این‌گونه دعا کردن و تعمیم دادن به همه مؤمنان در دعاهای وارده از معصومین علیهم‌السلام فراوان به چشم می‌خورد که یک نمونه آن، دعای وارده در ماه رمضان است که بعد از نمازهای واجب یومیه خوانده می‌شود، در صحیفه مبارکه سجادیه که دعاهای امام سجاد علیه‌السلام است، دعاهای زیاد با این شیوه آمده مثلاً دعای هفدهم، نوزدهم، دعای بیست و هفتم که امام برای مرزداران کشورهای اسلامی دعا می‌کنند؛ پس عمومیت دادن در دعاها و دعا کردن برای دیگران در منابع اسلامی، اعم از قرآن (مثل آیاتی که با ربنا شروع می‌شود) و روایات بسیار آمده است؛ فلسفه عمومیت دادن را نیز خود پیشوایان معصوم علیهم‌السلام بیان فرموده‌اند و آن این است که این‌گونه دعا کردن زودتر به هدف اجابت می‌رسد؛ (6) به دیگر بیان، اسلام دینی است اجتماعی که پیام‌ها، دستورها، احکام و عبادات آن متوجه همه مردم است و درواقع می‌خواهد با این‌گونه پیام‌هایش، روح اجتماع را زنده کنند، مثلاً دستور به نماز جماعت، نماز جمعه، حج، خمس، زکات و حتی در دعا کردن برای دیگر برادران و خواهران، اجتماعی بودن خود را به نمایش گذاشته است.


پی‌نوشت:
1) حایری تهرانی، مهدی، شخصیت انسان ازنظر قرآن و عترت، بنیاد فرهنگی امام مهدی، چاپ اول، 1373، ص 105-114.
2) ابراهیم، آیه 34
3) ر.ک: کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1365، جلد 2، صفحه 488-472.
4) الآصفی، محمدمهدی، الدعا عند اهل‌البیت علیهم‌السلام، انوار المهدی، چاپ اول، 1418 ق، صفحه 154-155.
5) همان، صفحه 156، به نقل از امالی طوسی، جلد 2، صفحه 15
6) اصول کافی، جلد 4، صفحه 242

 

نظر دهید

آدرس پست الکترونیک شما در این سایت آشکار نخواهد شد.

URL شما نمایش داده خواهد شد.
بدعالی
This is a captcha-picture. It is used to prevent mass-access by robots.

نابودی اسراییل و پیش بینی رهبری

حجت‌الاسلام سید عبدالله حسینی، مشاور دبیرکل مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی در گفت‌وگو با خبرنگار فرهنگی باشگاه خبرنگاران پویا، به تشریح خاطره‌ای از دیدار سید حسن نصرالله با رهبر معظم انقلاب اسلامی درباره وعده نابودی اسرائیل پرداخت و گفت: مدت‌ها پیش سفری به لبنان داشتم و در این سفر، فرصت ملاقات با سید حسن نصرالله دبیرکل حزب‌الله لبنان برایم فراهم شد. در آن دیدار یکی از مباحثی که مورد بحث قرار گرفت، موضوع زوال اسرائیل بود. وی افزود: کتاب «1401 سال سقوط اسرائیل» عنوان کتابی است که توسط بنده نوشته شد و به دست ایشان نیز رسیده بود. ایشان فرمود “این کتاب یکی از کتاب‌هایی است که بنده آن را کنار گذاشته‌ام تا به‌دقت مورد مطالعه قرار دهم” و اندکی هم از کثرت ملاقات‌ها و کمی فرصت گفتند. من نیز خلاصه‌ای از کتاب را خدمتشان ارائه کردم و در مورد تاریخچه کتاب و نحوه نگارش تقریظ توسط مرحوم آیت‌الله خزعلی مطالبی بر آن را عرضه داشتم. مشاور دبیرکل مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی اظهار کرد: در طول مدتی که در مورد پیش‌بینی زوال اسرائیل بر اساس محاسبات ریاضی قرآن از جنبه‌های مختلف به سال 1444 هجری قمری اشاره می‌کردم، ایشان با دقت تمام گوش می‌دادند. بعد از اتمام وقت 45دقیقه‌ای ملاقات، بارها تلفن کنار دست ایشان زنگ خورد که ملاقات بعدی را یادآوری کنند، اما ایشان هر بار می‌گفت که “هنوز داریم صحبت می‌‌کنیم و جلسه تمام نشده است"، در حین توضیح دادن در مورد محتوای کتاب دوباره تلفن زنگ خورد و این بار ایشان اصلاً گوشی را برنداشتند. بعد از اتمام عرایض بنده در این رابطه ایشان فرمود “پیش‌بینی رهبر معظم انقلاب اسلامی زودتر از اینهاست". ایشان نسبت به مقام معظم رهبری جدا از رابطه رسمی و تشکیلاتی، ارادت و اخلاص ویژه‌ای داشتند و آنگاه در مقام بیان علت این ارادت و اخلاص فرمود “دلیل این اعتقاد من به رهبر معظم انقلاب مواردی است که خودم شخصاً از ایشان دیده‌ام” و موارد زیر را مطرح کردند و فرمودند که بعضی از این موارد را تا حالا به کسی نگفته‌اند. حجت‌الاسلام حسینی درباره انعقاد قرارداد صلح بین «حافظ اسد» و «اسحاق رابین» گفت: “مورد اول، درباره قرارداد صلحی بود که قرار بود بین «حافظ اسد» و «اسحاق رابین» منعقد شود. این قرارداد مراحل پایانی خودش را طی می‌کرد و اگر امضاء می‌شد کمپ دیوید دوم شکل گرفته بود. بر اساس این قرارداد قرار بود بلندی‌های جولان آزاد شود و راه مواصلاتی به لبنان و فلسطین بسته شود. اگر این قرارداد منعقد می‌شد در حقیقت ارتباط ما با ایران قطع می‌شد و به‌صورت طبیعی حزب‌الله پل ارتباطی خودش با ایران را از دست می‌داد". سید حسن نصرالله فرمود “ما که امضاء قرارداد را قطعی و مسلم می‌دانستیم، برای بررسی چگونگی‌های ادامه کار حزب‌الله در لبنان و نحوه تعامل با ایران و اتخاد تصمیمات متناسب به ایران رفتیم. من هر وقت به ایران می‌آیم، همیشه آخرین کسی که خدمتشان می‌رسم رهبر معظم انقلاب است، چراکه نتیجه سفر را باید به‌اطلاع ایشان برسانم و ملاقات ایشان حُسن ختام سفرهای بنده به ایران است". وی افزود: “این بار هم که برای بررسی قرارداد صلح سوریه و اسرائیل و اتخاذ تصمیم در مورد آینده حزب‌الله در صورت امضاء قرارداد صلح به ایران آمده بودم، ابتدا با تمام نهادهای ذی‌ربط جلسات مفصل و طولانی داشتم. سپاه پاسداران، وزارت اطلاعات، آقای خاتمی رئیس جمهور آن وقت و حتی جناب هاشمی رفسنجانی همه بالاتفاق نظرشان این بود که بعد از امضای این قرارداد، باید حزب‌الله به یک حزب سیاسی تبدیل و کلیه فعالیت‌های نظامی حزب‌الله باید تعطیل شود، تا اینکه در پایان ملاقات‌ها خدمت رهبر معظم انقلاب مشرف شدم". مشاور دبیرکل مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی افزود: “در این ملاقات گزارشی از جمع‌بندی‌ها را ارائه کردم که در مجموع با تمام نهادهای انقلابی به این نتیجه رسیده‌ایم که بعد از امضاء قرارداد صلح بین «حافظ اسد» و «اسحاق رابین» باید فعالیت‌های نظامی حزب‌الله تعطیل شود و تنها به‌عنوان یک حزب سیاسی فعالیت کنیم". حجت‌الاسلام حسینی خاطرنشان کرد: “بعد از ارائه گزارش، رهبر معظم انقلاب با اشاره دست و بدون مقدمه فرمودند: «قرار نیست قراردادی امضا شود، این قرارداد به جایی نمی‌رسد و شما نگران قرارداد نباشید. شما جنگ بزرگی در پیش دارید، نیروهایتان را سه برابر کنید» و به بنده دستور دادند 3000 نفر دیگر به نیروهای حزب‌الله اضافه کنم. همچنین به نهادهای مربوطه نیز دستور دادند که امکانات ما را سه برابر کنند. پس از این به لبنان بازگشتیم و در کمال ناباوری بعد از چند هفته «اسحاق رابین» توسط یک یهودی افراطی ترور و طرح صلح اسرائیل و سوریه کان‌لم‌یکن شد و چند سال بعد، اسرائیل به لبنان حمله کرد که اگر تصمیم آن روز رهبر معظم انقلاب نبود، قطعاً نمی‌توانستیم با اسرائیل مقابله کنیم". وی یادآور شد: مورد دوم، درباره آینده سوریه و محور مقاومت بعد از «حافظ اسد» بود که سید حسن نصرالله فرمود “حافظ اسد حامی محور مقاومت است، اما به‌علت کهولت سن و بیماری روزهای آخرش را می‌گذراند. ما همه نگران بودیم که بعد از او چه اتفاقی خواهد افتاد. مجدداً برای تحلیل اوضاع سوریه بعد از «حافظ اسد» به ایران آمدیم و این بار نیز دیدارها و جلسات روتین خودم را با شخصیت‌ها و نهادهای ذی‌ربط انجام دادم. همه نگران شرایط مقاومت بعد از «حافظ اسد» بودیم و نگرانی ما هم جدّی بود، چون هم احتمال هرج‌ومرج بود و هم احتمالات دیگر، طوری که در هر ملاقاتی که انجام می‌دادم اولین سؤال که از من پرسیده می‌شد اوضاع سوریه و محور مقاومت بعد از «حافظ اسد» بود تا اینکه خدمت رهبر معظم انقلاب مشرف شدم". به‌گفته مشاور دبیرکل مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی، “به‌خلاف انتظارم، ایشان اصلاً در این مورد از من چیزی نپرسیدند، طوری که برای من خیلی عجیب بود و من نتوانستم این تعجبم را پنهان کنم. به ایشان عرض کردم «در طول این سفر هر کسی را ملاقات کرده‌ام همه اولین سؤالشان در مورد آینده مقاومت بعد از «حافظ اسد» بود، اما شما در این مورد چیزی نفرمودید». ایشان فرمودند «دلیلش این است که من نگران آینده شما بعد از «حافظ اسد» نیستم و شما نیز نگران نباشید، کسی که خواهد آمد بسیار بیشتر از پدرش از شما حمایت خواهد کرد» و این اتفاق در عمل افتاد و امروز «بشار اسد» واقعاً ما را بسیار بیشتر از پدرش حمایت می‌کند. مواردی را نیز در حمایت‌های بی‌دریغ اسد مطرح کردند، بنده هم در تأیید فرمایشات ایشان عرض کردم که «شنیده‌ام «بشار اسد» روی میزشان عکس شما را گذاشته‌اند»". حجت‌الاسلام حسینی درباره فرمایش رهبر انقلاب مبنی بر تبدیل شدن ایران به یک قدرت در منطقه در دوران جنگ 33روزه، گفت: مورد سوم، درباره جنگ 33روزه بود؛ سید حسن نصرالله فرمود “همان روزهای اولیه حمله اسرائیل پیامی از مرحوم آیت‌الله بهجت به دستم رسید که در آن فرموده بودند: «نگران نباشید، شما پیروز خواهید شد» و دیگر توضیحی نداده بودند. اما چند روز بعد سردار سلیمانی آمد و پیامی مفصل و کتبی از رهبر معظم انقلاب آورد. رهبر معظم انقلاب در یک صفحه نه‌تنها بشارت داده بودند ما پیروز می‌شویم که حتی فرموده بودند ما به یک قدرت نظامی منطقه‌ای تبدیل خواهیم شد. طولی نکشید که دیدیم محور مقاومت پیروز شد و حزب‌الله پیروزی خودش را جشن گرفت و امروز به‌عنوان یک قدرت غیر قابل حذف در منطقه حضور داریم". برای زوال اسرائیل 18 سال هم زیاد است وی خاطرنشان کرد: “مورد چهارم، درباره زوال اسرائیل است. همه این موارد را گفتم که درمورد کتاب شما و پیش‌بینی رهبر معظم انقلاب صحبت کنم". سید حسن نصرالله فرمود “ما بعد از جنگ 33روزه پروژۀ نابودی اسرائیل را آغاز و در این رابطه حدود 20 طرح آماده کردیم. مبنای کار ما این بود که اسرائیل 18 سال کشید که از لبنان اخراج شود، بنابراین اخراج اسرائیل از فلسطین اشغالی خیلی بیشتر زمان خواهد برد، لذا طرح‌هایی را برای زوال اسرائیل در 30 سال آینده آماده کردیم و با این طرح‌ها به ایران آمدیم. دوباره همان ملاقات‌های روتین انجام شد و تقریباً همه اتفاق نظر داشتند که پروژه زوال اسرائیل زمان بیشتری نیاز دارد تا اینکه خدمت رهبر معظم انقلاب مشرف شدیم. در این ملاقات من با آب‌وتاب در مورد این 20 طرح و تصمیمات اتخاذشده صحبت کردم. رهبر معظم انقلاب بعد از عرایض بنده فرمودند: «خب، این طرح‌ها خیلی خوب است، خیلی خوب است که آمادگی لازم را برای هر کاری داشته باشیم، اما برای زوال اسرائیل 18 سال هم زیاد است» و با قاطعیت فرمودند اسرائیل زودتر از اینها نابود خواهد شد". مشاور دبیرکل مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی تأکید کرد: “تمام این مطالب را گفتم که شما بدانید پیش‌بینی‌های رهبر معظم انقلاب که قبل از این همگی درست بودند، قبل از تاریخی که شما به‌دست آورده‌اید از زوال اسرائیل حکایت دارد". بنده عرض کردم اتفاقاً خود رهبر معظم انقلاب نیز در ملاقاتی که با ایشان داشتم وقتی کتابم را به ایشان تقدیم کردم پرسیدند: «خب، بالاخره اسرائیل در چه‌سالی ساقط خواهد شد؟»، عرض کردم بر اساس این محاسبات ان‌شاءالله در سال 1444 هجری قمری مصادف با 2022 میلادی. فرمودند «چه دیر! ما امیدواریم زودتر از اینها اتفاق بیفتد». در ادامه به سید عرض کردم: بر اساس نص قرآن کریم یهودیان به‌شدت از نابودی و مرگ می‌هراسند تا آنجا که قرآن از همین خاصیت آنان استفاده می‌کند و برای اثبات حقانیت، آنان را به مرگ‌خواهی فرامی‌خواند ﴿فَتَمَنَّوُا الْمَوْتَ إِنْ كُنْتُمْ صادِقینَ﴾، بنابراین اگر این کتاب در سطح گسترده‌ای در جهان در اختیار یهودیان قرار بگیرد می‌تواند موج مهاجرت منفی از اسرائیل را کلید بزند. ایشان فرمود “در اینکه اسرائیل نابودشدنی است شکی نیست، اسرائیل همان خانۀ عنکبوت است که من نامگذاری کرده‎ام و تنها کافی است مدتی آمریکا به مسائل خود مشغول باشد و از اسرائیل حمایت نکند، حیات اسرائیل بدون حمایت آمریکا نمی‌تواند ادامه داشته باشد".

متن خبر نابودی اسراییل

 

 

نظر دهید

آدرس پست الکترونیک شما در این سایت آشکار نخواهد شد.

URL شما نمایش داده خواهد شد.
بدعالی
This is a captcha-picture. It is used to prevent mass-access by robots.
 
مداحی های محرم